نقش اکوسیستم نوآوری در برندسازی

نویسنده: دکتر فرزاد مقدم

در اقتصاد سنجی مدلهایی با خصوصیت autoregressive  به مدلهایی گفته می‌شود که فرض بر این دارند که واریانس error term ها یا innovation ها یک تابع از اندازه error term  های دوره‌های زمانی قبل است: معمولاً واریانس با مربع innovation های قبلی مرتبط است.

تا همینجا آمار کافی است! بیشتر این توضیح را آوردم تا کسانی که از آمار و ریاضی می ترسند از همان ابتدا مطلب را نخوانند.

پیش فرض اول.

از بحث مدلهای اتورگرسیو همین بس که ما در مسیر برنامه ریزی و تغییر معمولا به اطلاعات قبلی خود وابسته هستیم.

پیش فرض دوم.

می گویند دنیا در حال تغییر است و شرکتهایی که تغییر نکنند محکوم به مرگ هستند.

با این اوصاف، مدیران بسیاری به این فکر افتاده اند که باید در سازمان خود یا در مدل کسب و کار خود تغییراتی ایجاد کنند. اما لطفا به پرسشهای زیر پاسخ دهید:

آیا تغییر کردن نیاز به استراتژی و برنامه دارد؟

آیا تغییر کردن نیاز به خلاقیت و نوآوری دارد؟

آیا تغییر نکردن خود نیز می تواند یک تغییر باشد؟

در پنجسال اخیر به عنوان طراح و استراتژیست برند، با پروژه هایی همراه شدم که اساس کارشان تغییر بوده است. خلق محصولاتی که تا پیش ازین در بازار نبوده اند. در جستجوی اقیانوس آبی بودن. ظاهرا استراتژی مناسبی است؟

کسی هست که با این استراتژی مخالف باشد؟

باید بگویم، من مخالف هستم.

ظاهرا حرف عجیبی می زنم اما اگر با اکوسیستم نوآوری آشنا باشید متوجه می شوید حرف غریبی نزده ام. میخواهیم محصولی جدید و مبتنی بر نوآوری تولید کنیم. اما قوانین تولید در کشور ما را به سمت استانداردهای موجود سوق می دهند.

می خواهیم در عرصه تبلیغات، کسب و کاری راه بیاندازیم که تا کنون نبوده است اما شرایط بازار، ادراک کارفرما و باز هم قوانین شما را به سمت کارهای رایج حرکت می دهد. پس باید پی ش از هر چیز اکوسیستم نوآوری و ریسکهای آن را بشناسیم. یکی از تعاریف پذیرفته شده درباره اکوسیستم نوآوری به شرح زیر است:

مفهوم اکوسیستم نوآوری اغلب بیان می کند که نوآوری از طریق شبکه های تعاملی در سطوح مختلف اتفاق می افتد. این شبکه یک طیف گسترده و پیچیده از ذینفعان در هر دو بخش دولتی و خصوصی هستند. یک کارکرد مهم اکوسیستم نوآوری شامل سازمانهای دولتی هستند که در فعالیت های تحقیق و توسعه، حوزه های مهم سیاستی که بر اثر بخشی نوآوری اثر گذارند ، شرکت های کوچک و بزرگ که تحقیقات و دانش جدید را به بازار تبدیل می کنند، دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی و انواع مختلفی از زیرساختها همچون حمل و نقل و ارتباطات سرمایه گذاری می کنند. همه ذینفعان به عنوان بخشی از اکوسیستم نوآوری، به طور پیچیده ای در فرآیند نوآوری بایکدیگر در ارتباطند. رفتار آنها کارایی اکوسیستم را بهبود می بخشد و این به نوبه خود کارایی فردی را افزایش می دهد.

” یک چیدمان تعاملی و جمعی که از طریق آن بنگاهها محصولات خود را از طریق یک راهکار منسجم و مشتری پسند ارائه می دهند”.

معضلات اکوسیستم نوآوری در ایران شاید دلیل اصلی شکست بسیاری از پروژه ها باشد. تنها پروژه هایی در ایران موفق می شوند که ریسکهای اکوسیستم نوآوری را پیش از شروع برنامه بررسی کرده اند. بنابراین به عنوان یک استراتژی مناسب پیشنهادات من به شرح زیر است:

اول اینکه در مدل کسب و کار و برندسازی خود، به وجود  اکوسیستم نوآوری و ریسکهای آن توجه کنیم.

دوم، اینکه به نوآوری در چه سطحی نیاز داریم؟

برند سوئدی  اچ اند ام، معتقد است مصرف کننده به دنبال دستیابی به آخرین مدهای لباس است ولی با قیمت مناسب. آنها برای ارائه نوآوری، به جای تغییر کلکسیون خود برای هر فصل، کلکسیونهای خود را روزانه تغییر داد.

شاید تعبیر درست این باشد که بسیاری از برندها دارند برای نوآوری سرعت مصرف را تغییر می دهند. پیتزا دومینو نیز نوعی وعده سرعت می دهد. اگر پیتزایتان را بعد از سی دقیقه آوردم مهمان ما باشید!

سوم، آیا واقعا به تغییر نیاز داریم؟

بسیاری از برندهای معتبر و قوی به دنبال تغییرات اساسی نیستند. آنها با تغییرات ظاهری مثلا در سطح ارتباطات به ما تلقین می کنند که به روز شده اند و تغییر کرده اند. سیتی بانک، مانند دیگر بانکها از خود می پرسد چه تغییری می توان در خدمات ایجاد کرد؟

و وقتی پاسخ این پرسش را نمی یابد سعی می کند تا با ارائه رویداد متنوعی مانند Citisnow globe  مردم را خوشحال کند. رویدادی که در طی آن بر روی پیست اسکی بر روی یخ پارک بریانت نیویورک، یک کره یخی ایجاد کرد تا انسانها بتوانند تجربه متفاوتی را با خود به همراه داشته باشند. شانزده دوربین با روش استوپ موشن صحنه هایی را خلق و بعد برای ایمیل حضار ارسال می کردند. این هم نوعی ارتباط جدید است.

پرسش اساسی را باز هم میپرسم:

آیا واقعا تمام برندها به تغییر و نوآوری نیاز دارند؟

برای رسیدن به پاسخ باید یک مدل کسب و کار مشخص داشته باشیم و سپس به یک مدل برندسازی مبتنی بر اکوسیستم نوآوری نیاز داریم تا پیش از شروع هر کاری، به ما احتمال وقوع موفقیت و آنچه که در این راه بدان نیازمندیم را نشان دهد. هیچکس معتقد نیست که بشود با یک محصول ثابت، در یک بازار مشخص سالیان سال دوام آورد. ولی هیچ آدم عاقلی هم بدون آشنایی با اکوسیستم نوآوری از جزیره خود خارج نمی شود!

 

ممکن است به مطالب زیر علاقمند باشید:
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.