برندهای داستانگو

 

در خلق پیام برای برندها آنچه که بیانش در اینجا مهم است، مسئله داشتن یک داستان برای برند است. امروزه برای برندها داشتن یک داستان به یک فرهنگ تبدیل شده است. برندهایی که داستانگو هستند معمولا شانس ماندگاری و به یادآوری بیشتری را دارند چرا که در ذهن مخاطب به یک آیکون[۱] (شمایل) تبدیل می شوند.

دلیل موفقیت برندهای داستانگو، در این حقیقت نهفته است که زبان ذهن ما، زبان داستان است. قصه ها کوتاه ترین راه اتصال ذهن به قلب انسان هستند و موثرترین عاملی هستند که می توان توجه افراد را با آن جلب کرد و آن ها را به حرکت وا داشت. هرگاه اندیشه های خود را به صورت داستان تعریف کنید، مخاطب آغوش خود را برای شنیدن آن باز می کند. انسانها شنیدن و تعریف کردن حکایت و داستان را دوست دارند. داستانهایی که ارزش حکایت کردن داشته باشند، در مخاطب ایجاد نوعی باور به موضوع داستان می کنند. به همین خاطر نابغه ای چون مولانا محمد بلخی، اندیشه های خود را به صورت داستان در مثنوی نقل کرده است.

بشنوید ای دوستان این داستان                       خود حقیقت نقد حال ماست آن

در جائی مطلبی درباره مرگ استیو جابز خواندم که به نظرم تائیدیه جالبی در اهمیت داستان داشتن برندها  آمد. نوشته بود: “یک نفر می میرد، میلیونها انسان گریه می کنند. میلیونها انسان می میرند، هیچکس گریه نمی کند.”

میلیونها کودک گرسنه در آفریقا داستانی ندارند. بیشتر جنبه آماری موضوع و بحثهای سیاسی، اقتصادی است که مطرح می شود. اما استیو جابز و اپل داستان دارند، آنهم داستانی که انسانها با آن همذات پنداری دارند. داستان موفقیت. داستان رسیدن به اوج از پائین ترین نقطه. داستان جابز از یک گاراژ متروکه آغاز و به یک امپراتوری اقتصادی خاتمه می یابد.

کریستوفر بوکر[۲] نویسنده کتاب “هفت پیرنگ اصلی: چرا ما داستانگویی می کنیم”[۳] معتقد است هفت دسته از داستانها هستند که همه انسانها از آن لذت می برند:

  • پیروزی بر بدیها: در این نوع داستان قهرمان داستان مورد ستم واقع شده و برای موفقیت لازم است بر موانع یا اشخاص شرور فائق آید.
  • فقیری که ثروتمند می شود: نمونه داستان استیو جابز و هزاران داستان دیگر که قهرمان آن با تلاش و تیزهوشی توانسته تا مانعی به عنوان فقر را از سر راه بردارد.
  • تولد دوباره: قهرمان داستان در این نوع قصه ها تا اوج شکست و نابودی پیش رفته و سپس در یک نقطه عطف به اوج باز می گردد.
  • احساس مسئولیت: از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری قهرمان داستان برای نجات خانواده، میهن حتی تمامی جهان و کره زمین.
  • سفر و بازگشت به خانه: سفری برای تبدیل شدن به انسانی بهتر و پخته تر. قهرمان زمانی به خانه باز می گردد که به انسانی ثروتمند و وارسته تبدیل شده است، به طوری که اورا به سختی می شناسند و یا حتی نمی شناسند. این نوع داستانها همذات پنداری زیادی را با خود به همراه دارد.
  • تراژدی: این نوع داستانها با نشان دادن جنبه های منفی دنیا و خلق احساساتی مانند ترس و اندوه سعی می کنند تا نشان دهند که الویتهای زندگی در خصوصیاتی مانند دوستی، بلندی طبع، اخلاق و نیکوکاری نهفته است.
  • کمدی: این نوع داستانها با نمایش اتفاقات عادی و روزمره ی زندگی انسانها در قالب طنز و مزاح سعی در غیر عقلانی نشان دادن بسیاری از رفتاری انسانها و آوردن خنده بر لب مخاطب دارند.

در ایران هم هستند برندهایی که داستانهای مخصوص به خودشان را برای برندشان دارند و این داستانها به موفقیت آنها و محبوبیتشان در میان مردم کمک کرده است. برای نمونه، برند بهروز که صاحب آن اقای بهروز فروتن است از جمله برندهایی است که داستان موفقیت جالبی دارد و این خود باعث جذابیت آن در بین مردم شده است. سالها پیش بهروز فروتن پس از ورشکستگی در کار پیمانکاری ساختمان به همراه همسرش در زیر زمین خانه شروع به تولید محصولاتی از قبیل ترشی و مربا می کند. او در سالهای آغاز تولید محصولات غذائی، آنها را در ماشین ژیان خود گذاشته و در سطح شهر به فروش می رساند تا بتواند از این طریق امرار معاش نماید.. در طی سالها با کوشش و درایت خاص آقای فروتن فعالیت آغاز شده از یک زیر زمین و یک ژیان، به گروه صنایع غذائی بهروز تبدیل می شود. امروزه محصولات بهروز را می توانید در هر سوپر مارکتی پیدا کنید. آیا این داستان به نظرتان آشنا نیامد؟ داستان متعلق به کدام یک از پیرنگهای هفت گانه بود؟

[۱] Icon

[۲] Cristopher Booker

[۳] The Seven Basic Plots: Why we tell stories.

ممکن است به مطالب زیر علاقمند باشید:
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.