مسیر برندسازی شخصی

مسعود دانش فر

 

چندی است که شاهد ترند شدن برند شخصی و اهمیت آن در زندگی فردی و شغلی خود هستیم. اما به راستی برند شخصی چیست؟

در واقع برند شخصی سفری به درون به جهت شناخت هویت، ارزش‌ها، ویژگی ها و توانایی های خود، برای رسیدن به زندگی شاد و موفق است، تا به واسطه بازتاب آن یک برند ریشه دار و متمایز در جهت پاسخ به نیازها و فواید مورد انتظار مخاطبان، پرورش یابد.

هوبرت رامپرسد در این باره می گوید:” داشتن یک برند فردی معتبر قدرتمند، در عصر آنلاین، مجازی و فردی امروزی، نوعی دارایی ارزشمند به شمار می‌آید. با کنترل برندتان و پیامی که برای دیگران می‌فرستد، خواهید توانست بر برداشت‌های دیگران از خودتان تأثیرگذار باشید. این به شما کمک می‌کند خود را در قالب یک حرفه‌ای استثنایی رشد دهید و از دیگران متمایز کنید.”

 

در همین راستا سه رویکرد برای برندسازی شخصی وجود دارد.

رویکرد اول رویکرد زرد است که در آن به چند گفته کلی همانند چند نکته برای داشتن برند شخصی قوی، هشتک گذاری و… اشاره دارد و با انجام چند کار نخ نما شده به اصطلاح برند خودتان را می‌سازید.

رویکرد دوم رویکرد فروش است، به این معنا که به مانند یک محصول خودتان را بسته بندی می‌کنید و راه صد ساله را یک شبه می‌روید!

” با این برنامه عملیاتی شما حتما پولدار می­ شوید، اینگونه لباس بپوش، حتما از فلان برند لباس استفاده کنید، فلان ماشین را سوار شوید حتی به کرایه، به جای اینکه دیگران لقب به تو بدهند، برای خودت لقب بگذار که مردم به این نام تو را بشناسند.

” در واقع مهم نیست که آیا شما یک متخصص هستید یا نه، باید خودتان را اینگونه نشان بدهید تا مردم شما را بشناسند و در طول زمان متخصص می شوید.”

اما رویکرد سوم که رامپرسد بنیان گذار آکادمیک آن است، مدلی برای ساخت برند شخصی اصیل ارائه کرده که برخلاف دو رویکرد قبلی، به ساخت برند شخصی از درون معتقد است.

این گونه بیان می‌کند که برای داشتن یک برند شخصی قدرتمند نیازمند سفری به درون و شناخت خود هستیم و با پرورش خود و توانایی‌ها و ویژگی‌های وجودی، قدم به راه ساخت برند شخصی می­ گذاریم.

برخلاف دو رویکرد قبلی که در زمان کوتاهی به دنبال رسیدن به اهداف هستند رویکرد سوم زمان‌بر و در پی تکامل در طول زمان است، چرا که انسان برخلاف محصول، در حال تغییر است و می بایست فرآیند برندسازی شخصی بر اساس هویت، چشم انداز و تغییراتی که در طی زمان پیش می‌آید، پویا باشد.

در این رویکرد برخلاف رویکرد دوم که القاب و صفات برای خود انتخاب می‌کنند و در زمانی کوتاه خود را بهترین، معرفی می‌کنند، معتقد است که ابتدا باید در حوزه خود متخصص و دارای مهارت باشید، سپس برندسازی شخصی را انجام دهید و خود را معرفی نمایید.

در واقع این مخاطبان هستند که بر مبنای تجربه و شناختی که از شما بدست می آورند القاب و صفات را برای شما انتخاب می‌نمایند.

در ابتدای ساخت هر برندی اعم از برند محصول، سازمانی و شخصی نیازمند انجام پژوهش در جهت شناخت موارد زیر هستیم:

شخصیت، آرزوها، منابع موجود، توانایی‌ها، ویژگی‌ها، فواید مورد انتظار مخاطبان و تصویری که از طبقه برند در ذهن مخاطبان است.

به همین منظور بهترین راه حل برای رسیدن به جواب انجام پژوهش کیفی است چراکه دامنه جواب‌ها باز است و مخاطبان به نکات و مشکلاتی که در ذهن خود دارند راحت‌تر اشاره می‌کنند.

همانطور که گفته شد برند شخصی نیز از این قضیه مستثنی نیست.

برای ساخت برند شخصی اصیل، نخست نیازمند شناخت خود و سفری به درون هستیم. در این سفر نیازمند شناسایی موارد زیر هستیم:

۱. اهداف و چشم انداز

۲. آرزوها

۳. نقاط قوت و ضعف

۴. نقاط تمایز

۵. علایق

۶. ویژگی‌های فردی

۷. دانش، تخصص و خدمات قابل ارائه

۸. سوابق و گذشته

۹. دامنه مخاطبان و حوزه کاری

۱۰. جایگاه و منطقه مورد نظر

۱۱. تصویر برند در منظر مخاطبان

موارد ۱ تا ۱۰ به وسیله بررسی خود و انجام تست‌های شخصیتی بررسی و شناسایی می‌گردد (در این مرحله وجود مشاور و مربی متخصص بسیار راهگشا است).

در این مرحله است که درواقع فرد با خود روبرو می‌شود.

در واقع می بایست با چهار شاخص درونی، بیرونی، دانش و یادگیری و مالی خود را بسنجد و ارزش های خود را استخراج کند.

تصویر برند در منظر مخاطبان در واقع برداشتی است که مخاطبان در طی برخورد و شناخت از شخص در ذهنشان نقش بسته است، از قبیل شخصیت، ویژگی‌ها، گذشته، تخصص، دانش و….

برای کشف تصویر برند شخصی، می بایست یک شخص دیگر، به همراه یک فرد متخصص، تحقیقاتی را به صورت انجام مصاحبه عمیق، با چند گروه مخاطب انجام دهد.

این گروه مخاطبان شامل خانواده، دوستان نزدیک، همکاران، مشتریان و افرادی که شناخت نسبی نسبت به شخص دارند (دورادور می‌شناسند همانند فالوورهای فضای مجازی و…) است.

نکات مشترک در بین سخنان مصاحبه شوندگان، تصویر کلی برند شخصی را در اختیار ما قرار می دهد.

کشف تصویر برند شخصی نسبت به برند محصول و یا سازمان با چالش‌های فراوانی همراه است، چرا که انسان‌ها نسبت به یک محصول یا سازمان به راحتی نظر و احساسشان را بیان می کنند.

اما در رابطه با شخص به واسطه روابط و منافعی که ممکن است بین شخص و مخاطبان خود وجود داشته باشد با خودسانسوری و عدم بیان واقعیت مواجه ‌می‌شود.

برای حل این موضوع چندین راه حل وجود دارد.

نخست اینکه برای کاهش انحراف می‌بایست تعداد دسته مخاطبان و افراد مصاحبه شونده افزایش یابند.

داده‌های پرت مورد استفاده قرار نگیرند.

نکات منفی و ضعف گفته شده،  اهمیت بیشتری دارد چراکه افراد در گفتن نقاط منفی صداقت بیشتری خرج می دهند.

پرسش‌های بسیار مستقیم و غافلگیر کننده می تواند باعث شود مخاطب نکات بیشتری را نمایان کند و مقداری خودسانسوری را کم کنند (همانند: موفقیت ایشان به واسطه پارتی و روابط پدر است و…)

تصویر برند شخصی ویژگی‌های حال شخص را بیان می‌کند و برای شناخت شخص و تاثیری که در ذهن مخاطبان خود داشته است بسیار با اهمیت است.

اما برای ساخت برند شخصی ایده‌آل، نیازمند کشف فواید مورد انتظار و ایده‌آلی هستیم که مخاطبان، از یک فرد در جایگاه شخص مورد نظر ما، انتظار دارند.

مخاطبان معمولا پاسخ درستی در این خصوص نمی توانند بدهند و یا با خودسانسوری پاسخ‌هایی با ارزش کیفی کم تری ارائه می‌دهند.

برای این منظور محقق می­ بایست خود از میان پاسخ های مخاطبان تصویر ایده‌آل را استخراج نماید و بر اساس آن فواید مورد انتظار مخاطبان و ارزش‌های قابل ارائه شخص را مشخص نماید.

این اطلاعات را می ­توان از نقاط ضعف، تمایز، انتظارات و… استخراج کرد.

نکته مهم در استخراج این اطلاعات از داوطلب، حرکت در مسیر برند شخصی، برقراری ارتباط درست و صحیح است و مصاحبه کننده، پیش از هرکاری باید ارتباط مناسبی با شخص ایجاد کند و شاید برای این کار لازم باشد مثل یک دوست از خودش حرف بزند و زمینه رد و بدل کردن آرزوها، ضعف‎ ها و قوت‌ها را ایجاد نماید.

نقطه مقابل این رفتار، برخورد با شخص همانند یک بازجو است و زیر فشار گذاشتن او برای گرفتن پاسخ.

در حالت بین این دو، مصاحبه کننده بی‌انگیزه و ماشین صفت بی هیچ انگیزه و شوقی، سوالات از پیش تعیین شده را چون ماشین می‌پرسد.

تفاوت نتیجه این سه روش در دراز مدت بسیار است.

در نهایت فرآیند برندسازی، زمان بر و نیاز به صبر و پایش مستمر است.

باید به صورت دوره‌ای سنجش گردد و انحرافات از اهداف و هویت، شناسایی و برطرف شود.

بنابراین نیاز به برندسازانی دارد که آن را یک شغل نبینند و نیاز به شخصی دارد که به دنبال نتایج آنی و تو خالی نباشد.

 

 

ممکن است به مطالب زیر علاقمند باشید:
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.