لوگوهای داستان‌گونه

هر لوگو می تواند داستانی را روایت کند، چرا که بشر از دیرباز، با داستان های مختلف، جهان هستی را درک و تعریف کرده است. حال این اتفاق می تواند در نهایت سادگی و اختصار بیفتد یا می تواند کمی هم داستان گونه باشد. همه ما بارها و بارها شنیده ایم که لوگو باید ساده باشد، اما در این میان نشانه هایی هستند که در عین حال که داستانی را روایت می کنند، ساده و گویا نیز هستند.

برای توضیح بیشتر بایستی سادگی را بیشتر معنی کنیم. سادگی، کلمه ای است با معنای کلی که در توصیف هر پدیده ای می توان گفت. زندگی ساده، پوشش ساده، آدم ساده و … . اما در لوگو به مفهوم قابل فهم بودن، سریع دیده شدن و خوانده شدن و همچنین نشان دادن مفهوم و ایده در کمترین زمان، اشاره دارد. حال اگر مخاطبان برند ما فرصت کافی برای درگیری با لوگو داشته باشند، مانند کافی شاپ ها، هتل ها، شهرها و در کل کسب و کارهایی که شانس دیده شدن در آرامش، توسط مخاطبان خود را دارند، شاید بتوان لوگوهایی با اِلمان های بیشتر پیشنهاد کرد.

شخصی که در کافی شاپ در انتظار رسیدن کسی است و یا در آرامش آنجا در حال ترجمه کتابی و یا خواندن مطلبی است، مخاطبی در فضایی آرام است که شاید به دنبال داستانی از لوگوی ما می گردد، که شاید یک لوگو بسیار ساده برای او خیلی خوشایند نباشد. قراردادن عناصری در لوگو و دادن فرصتی به مخاطب برای کشف آن، در دنیایی که هر چیزی را می توان آماده به دست آورد، حس جستجو و کشف را در مخاطب زنده می کند. او پس از آن، دیگر مخاطبی منفعل نیست و از کشف خود لذت می برد و این باعث به یادماندنی کردن ما در ذهن او می شود.

برای مثال، لوگوی پورشه با داستانی از شهر اشتوتگارت آلمان، با مزرعه هایی برای نگهداری اسب ها شروع می شود، جایی که دفتر مرکزی این کمپانی در آن قرار دارد و سپر پشت اسب و شاخ های گوزن نیز یادآور دوران پادشاهی وورتمبرگ است. رنگ های پرچم آلمان نیز در لوگو کار شده اند. این حجم از داستانگویی در لوگوها سالهاست که دیگر رواج ندارد و شاید لزومی هم بر قرارگیری همه این موارد در لوگو، کاری اشتباه تلقی شود، اما در مواردی، این داستان سرایی ها باعث تمایز برندها در ذهن مخاطبان خود خواهد شد و مشتریان در مواجهه با آن، داستانی را در ذهن خود مجسم می کنند.

همانطور که اشاره شد، در بعضی از موارد، مانند لوگوی یک شهر یا کشور نیز به دلیل حجم بالای مواردی که هویت آن مکان را معرفی می‌کنند، شاید رسیدن به لوگویی بسیار ساده، کار گویا و کاملی به حساب نمی‌آید. طی بررسی اجمالی لوگوهای طراحی شده برای شهرهای مختلف در دنیا، می‌توان به تعدد المان‌های استفاده شده در آن‌ها رسید. برای مثال لوگوی شهر سانفرانسیسکو در سال ۲۰۱۳ بازطراحی شد و به شکل زیر با تمامی جزئیات تبدیل شد.

در این میان البته شهرهایی این مهم را به عهده پترن برند خود سپرده‌اند و با توسعه عناصر بصری در پترن و با نشان دادن عناصر اصلی در بر دارنده هویت شهر در پترن، لوگو را به حالتی ساده تبدیل کرده‌اند. برای این توضیح می توان به شهر پورتو اشاره کرد. پورتو، دومین شهر از نظر جمعیتی در کشور پرتغال است که پروژه برندینگ آن توسط استودیوی وایت (white Studio) در سال ۲۰۱۴ انجام گرفته است. در این لوگو، کلمه پورتو بصورت لوگوتایپ ارائه شده است ولی در کنار آن، تمامی آثار و دیدنی های این شهر، بصورت آیکن، نمایش داده شده است و نهایتا پترن کاملی از تمامی این عناصر، دیزاین و به اجرا درآمده است.

در پروژه ری برندینگ منطقه آزاد ارس نیز تیم برندسازان ایران، لوگویی داستان گونه را پیشنهاد کرد که موارد اصلی منطقه را پوشش می داد ولی مورد قبول واقع نشد و لوگویی نسبتا ساده تر انتخاب شده که در این مورد نیز عناصر اصلی منطقه در پترن آن ارائه شد.

البته که بایستی این نکته را در نظر گرفت که تمامی این رموز را برای نشانه می تواند استفاده کرد اما در نشانه نوشته، خوانایی سریع را نباید با هیچ عنصری از بین برد. حال در این میان اگر رمزی هم در آن بگنجانیم، (شبیه کاری که فدکس کرده است) و بدون آسیبی به خوانایی لوگوتایپ، نکته‌ای برای کشف مخاطب قرار دهیم، کاری ماندنی کرده ایم.

شاید پس از این همه ساده و خلاصه کردن لوگوها، برندها به نقطه ای برسند که دیگر امکان ساده تر کردن آن ها وجود ندارد. درست مثل لوگوی کنونی اپل. بجز پر کردن تکه گاز خورده آن! که مخاطبان متعصب آن را به شورش وا می دارد، دیگر امکان ری دیزاین این لوگو وجود ندارد. حال با توجه به اینکه برندها هر چند سال یکبار برای نشان دادن به روز بودن و پویا بودن خود، دست به تغییراتی در هویت بصری می زنند، برندهایی مانند اپل چه راهکاری برای این مرحله می اندیشند. شاید هم این را می توان مرحله آخر تکامل یک لوگو دانست.

نکته مهم اما این است که بایستی داستان لوگو به هویت برند، کاملا متصل باشد. بدون در نظر گرفتن شخصیت و هویت برند، اساساً دیزاین، قابل دفاع و ارائه‌ی حرفه‌ای نیست. این که داستان لوگو از کجا نشأت گرفته و آیا برای این برند، مناسب است یا خیر را هویت برند تعریف و تدوین می کند.

با این شرط اما می توان به لوگوهایی روی آورد که قابلیت داستان گویی و توصیف را در خود داشته باشند. این روند، شاید روزی سلیقه مخاطبان امروزی را هم به دنبال پیدا کردن مفهومی ژرف و داستانی پنهان در هر لوگو تغییر دهد.

مجتبی حسن پور

ممکن است به مطالب زیر علاقمند باشید:
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.