رازهایی گفته نشده قبل از برندسازی در مد و فشن
اگر احساس می کنید که برای شروع آماده اید، حتما این مقاله را بخوانید!
علی فتحعلی پور
با نگاهی به داستانهای برندهای مطرح و شناخته شده صنعت مد و فشن، همیشه ردپایی از یک طراح خوش ذوق و شروع کسب و کاری بزرگ توسط او وجود دارد.
داستانهایی که برای علاقهمندان این حوزه بسیار شنیدنی است، آن قدر شنیدنی که قادر است هر طراح و علاقهمندی را بعد از شنیدن آن، به شروع کسب و کار در این حوزه وادار سازد.
از آنجاییکه عمده داستانهای کسب و کار به کلیت پرداخته و ممکن است به چالشهای پنهان این مسیر اشارهای نکرده باشد و غفلت از این چالشها میتواند ادامه مسیر را برای فعالان این حوزه خطر آفرین نماید.
به لطف تجارت الکترونیک و آنلاین شدن کسب و کارها در پلتفورمهای مختلف، فرصتی برای طراحان، خیاطان و علاقهمندان به فعالیت در حوزه مد و فشن ایجاد شده و با نگاهی به اطراف، میتوان پدید آمدن برندهای موفق در کشور را دید.
همچنین برندهایی که میتوان امروز شعبات آنها را در کشورهای دیگر مشاهده نمود. عطش بازار ایران و کم شدن محصولات واراداتی از یک سو و سرعت سرایت خبر این موفقیتها، باعث افزایش ایجاد این کسب و کارها گردید و تنها با جستجوی کلمه “مزون” میتوان لیست بلندی از آن را مشاهده نمود.
در کنار این موفقیتها، کم نبود اخباری که به طور روزانه از تعطیلی کسب و کارهای این حوزه و کم شدن مشتریان و درآمد آنها خبر میداد. تمامی این اخبار، نشانگر ضرورت ساخت برندی قوی بود که بتواند با ساخت هویت برای خودشان، ادامه مسیر را تضمین کنند.
به واسطه حضور اخیرم در پروژههای ساخت برند و ریبرندگینگ و همینطور هم صحبت شدن با صاحبان کسب و کار، مشتریان و مخاطبین در بازار این صنعت، متوجه فقدان تیکههای گمشدهای که برای ساختن یک برند موفق بود، شدم. این تکههای گمشده مربوط به گام صفر برندسازی بود، که حتی میتوان به پیش نیازهایی قبلتر از این گام اشاره نمود.
کمی قبل تر از گام صفر
اول اینکه، آمادگی ذهنی برای شروع این مسیر ابتداییترین نیاز این حوزه میباشد. به واسطه طولانی مدت یا بهتر است بگویم بی نهایت بودن این مسیر، من از آمادگی ذهنی به عنوان “به پا کردن کفش آهنی” یاد میکنم.
شبیه به سفری در قلهها و درههای یک کوهستان، این مسیر نیز از موفقیتهای ایجاد شده ولی کم عمر، افت فروش و پیشی گرفتن رقبا پر شده است، که تنها با داشتن ذهنی آماده ادامه مسیر را تضمین میکند.
دوم؛ بلند بودن صدای اطمینان و پیروی طراحان از علایق شخصی به قدری بلند است که اجازه نمیدهد، صدای مخاطب به گوش آنها برسد.
به نظر میرسد که طراحان و یا استایلیستها باید آمادگی به چالش کشیدن و حتی نقد طراحی و محصول خود را داشته باشند. البته این به معنی کشتن علائق نیست و تنها باید بتوان پلی بین واقعیت و این طراحیها ایجاد نمود.
و اما سوم اینکه، روحیههای هنری غالب در این حوزه باید به یاد داشته باشند که این مسیر فقط محدود به طراحی و تولید نمی باشد و باید روحیه “کارآفرینی” را در خودشان بپرورند. کارآفرینی و مسائل کسب و کار ورای طراحیها و تولید میباشد که مسیری پر چالش میباشد؛ پس باید برای این چالش ها آماده بود.
کمی بعدتر از آن و شروع گام صفر
مرحله نانوشتههای در تمامی پروژههای برندسازی که حوزه مد و فشن نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد و به عنوان یکی از مهمترین قدمها به شمار میآید که در صنعت مد آن را میتوان در ۳ گام دسته بندی نمود.
در گام اول همیشه باید با طرح کردن و پاسخ دادن سوالی که آیا برندسازی میتواند کمک این کسب و کار باشد یا نه؟ و چه مسالههای را حل خواهد کرد؟ شروع کرد.
برای رسیدن به این امر با شناسایی سازمان، شناسایی تفکر کارآفرین و از همه مهمتر شناخت کم و کیف محصولات میتوان به این سوالات پاسخ داد.
همانطور که پیشتر اشاره نمودم، همیشه در صحبتها با کارآفرینان این حوزه همگی از ساختن برندی بزرگ صحبت میکنند که قرار است تضمین کننده آینده کسب و کار آنها باشد.
از شناختی که قرار است همگان از برند آنها داشته باشند و در سراسر کشور و حتی دنیا بدرخشد.
در کنار این آرزوی بزرگ که همیشه داشتن آن را حق هر کسی میدانم با شروع به سوالاتی که مهمترین آن در مورد شناسایی و شناخت محصول و سبک آنها است، کار را آغاز میکنم.
اگر در خلال گپ و گفت بویی از کارفرما یا کارآفرینی که همه چیز را میداند و مدام تاکید بر درآمدهای افتخارآفرین گذشته و تجربیات، شنیده شود، قطعا مسیر سختی در پیش خواهد بود.
تدوین و پیاده سازی استراتژی محصول مهمترین چیزی است که قبل از شروع به کار نیاز به دانستن آن داریم.
به زبان ساده تر باید چشمها را برای مدتی ببندیم و گشتی در بازار زده و با معطوف کردن فکرمان به محصولی که از نیاز و سلیقه مشتری نشات گرفته باشد، به فکر طراحی و تولید با این شرایط باشیم.
از سوی دیگر یک سازمان یا بنگاه اقتصادی در حوزه مد و فشن شدیدا به داشتن خط محصول مشخص و پیدا کردن مخاطب خود نیاز دارد.
در این جا معمولا دست اتهام (که تو میخواهی ما را از سبک کاری خودمان خارج کنی)، به سمت من اشاره میرود و با توضیح اینکه منظور از جمله یاد شده داشتن پل ارتباطی بین سبک و مخاطب و همینطور تمایز، میباشد، سعی بر رد اتهام وارده مینمایم.
در آینده قصد ارائه مقالههای با عنوان لایحه دفاعی از خود در این زمینه و توضیح مفصل آن را دارم.
با توجه به شناخت حاصله از موارد بالا میتوان اقدام به دسته بندی رقبا، مخاطبین و شرایط نمود که از نیازهای ابتدایی ساخت یک برند میباشد.
داشتن منابع و بودجه یکی از نیازهای این امر میباشد. جهت روشن نمودن موضع خودم تکرار میکنم که یکی از نیازها و نه تمام آن!
صراحتا میگویم که برخی از فعالان و بنگاهان اقتصادی نیازی به ساخت برند ندارند و میتوانند سالیان متوالی با روش خودشان به حیات کسب و کارشان ادامه دهند.
در گام دوم، بعد از پاسخ به سوال مهم مطرح شده و تصمیم گیری مبنی بر ساخت برند، باید به سراغ پیدا کردن روش مناسب برای آن کسب و کار رفت.
با توجه به یک و بوم دو هوای کسب و کار آنلاین، تشخیص و انتخاب درست در روش پیادهسازی از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در هنگام مواجه با مزونهایی که با هدف گسترش کسب و کار خود به طور ناگهانی در کنار کار آنلاین، اقدام به افتتاح مکانهایی جهت مراجعه حضوری مشتریان نموده و تعطیلی آن و بالعکس میتوان فقدان زیرساخت یا منابع را مشاهده نمود که برای راحتی مطلب این منابع را به سه دسته تقسیم میکنم که حتما باید آن را اندازهگیری نمود.
۱. تخصص: طراح لباسی را در نظر بگیرید که عل رغم طراحیهای خوب، سررشتههای از دوخت و دوز نداشته و همیشه وارد چالشهایی با خیاطان کارگاه خود و یا تولیدیها میشود، این میزان درگیری میتواند با تسلط ناشی از تخصص به طرز قابل توجهی کاهش پیدا کند.
۲. زمان: همیشه نگاه نصف و نیمه به هیچ کسب و کاری را صلاح نمیدانم، نگاههایی مثل شغل دوم.
کسب و کار شما در این حوزه، یک کار تمام وقت است و نسبت میزان زمان گذارده شده در آن با پیشرفت رابطه مستقیمی دارد.
۳. بودجه: همیشه قبل از شروع پروژهها، وقتی سوالی مبنی بر میزان نقدینگی و بودجه را میپرسم با این جمله که ” شما بفرمایید چقدر نیازه” مواجه میشوم. سوالی که بعضی وقتها کمی دمای بدن و فشار خون را بالا میبرد.
برنامه استراتژی یک کسب و کار و روش راهاندازی آن با بودجه تعیین میشود. که لازم میدانم تاکید کنم که جمله گفته شده به معنی “اگر پول نداری و یا کم داری، نمیتوانی کار کنی نیست”، بلکه پیدا کردن روش بر اساس منابع میباشد که بودجه نیز یکی از آنهاست.
در کنار منابع در گام دوم شناسایی توانایی پیادهسازی در سازمان و یا توانایی کارآفرینان نقش مهمی را بازی میکند.
سازمان با بررسی منابع (منظورم کم یا زیاد بودن آن نیست)، باید توانایی خود را در اجرا کردن آن بسنجد. تعداد نفرات، قرار گرفتن آدمهای درست در کنار یکدیگر، روحیه کار تیمی را میتوان از عوامل آن یاد کرد.
و اما در گام سوم به سراغ شناسایی و ارتباط با نقشآفرینان همیشگی این کسب و کار میرویم. تمامی مواردی که تاکنون ذکر شد و همچنین متغییرهای این بخش که از این قاعده مستثنی نسیتند، دارای برنامه ریزی اجرایی بوده که لازمالاجرا است.
با اینکه تمامی فاکتورهای یاد شده را باید به عنوان نقش آفرینان همیشگی دانست اما عبارت نقش آفرینان در این بخش را از این جهت انتخاب کردم که تاکیدی بر اهمیت آن داشته و این هشدار را پیشاپیش بدهم که غفلت از آنها جبرانناپذیر خواهد بود.
متغییرهایی از جمله شناسایی مخاطب هدف، کانالهای توزیع، نحوه تامین و تولید، تامینکنندگان، رقبا و نحوه ارتباطات، اعضای این نقشآفرینان را تشکیل میدهند.
در تمامی مراحل بالا تاکید بر روی شناسایی و شناخت بود که قرار به تکمیل شدن مرحلههای آن دارد و قراری به برنامهریزی جدی برای آنها در این مرحله وجود ندارد.
به همین خاطر میشود از گام صفر به عنوان گام شناخت هم یاد نمود. شناختی که اگر وجود نداشته و یا درک غلطی از آن داشته باشیم، می تواند برنامهریزیهای اشتباهی برای کسب و کار را به ارمغان داشته باشد.
در این جاست که میتوان به دلیل وجود عبارت “رازهایی گفته نشده” در موضوع پی برد که این رازها در آینده میتواند مانع بروز مشکلات و هموار کننده مسیر باشند.
رازهایی که ممکن است در هیاهوی طراحی لوگو، تبلیغات، اینستاگرام گم شود و هنگامی پدیدار شود که دیر شده باشد.
و درآخر اعلام می کنم که موارد ذکر شده در این مقاله مورد استفاده تمامی کسب و کارها می باشد.