از ولوهای عزیز تا غرغروهای لذیذ
مدتی است که با بچه های کلاس داریم روی برندهای صنعتی ( یا درست تر بگم برندهای بی تو بی)
#B2B
و #برند_خدمات کار و گفتگو میکنیم. واقعیت مطلب این است که سعی کردم از هر جایی که ممکنه
مطلب رو ببرم سمت تاثیر کارکنان بر #برندسازی
چرا؟
چون تو پروژه های واقعی، عناصر خلق هویت-جایگاه و منابع خلق ارزش رو میشوند با برنامه ریزی و کمک گرفتن از مدیران فراهم کرد. اما ارتباطات انسانی رو نمیشود کاریش کرد.
این روزها اخبار زیادی درباره تجاری سازی هوش مصنوعی در حوزه فروش و ارتباطات میشنویم
دیر نیست که ارتباطات سازمان رو نرم افزار هوش مصنوعی برعهده میگیرد
فکر کنید
تمام خصوصیات اخلاقی مخاطب رو میداند و دقیقا با لحن برند صحبت میکند
ولی اگر بخواهیم آدمها رو خونه نشین نکنیم
باید کمکشون کنیم تا سطح خودشان را دائم افزایش دهند
باید مهارت آموخت
باید به کارکنان کمک کرد تا دائم خودشان را ارزیابی کنند و پیشرفت داشته باشند.
وگرنه ناخواسته از مسیر پیشرفت حذف میشوند و میروند قاطی ولوها و غرغروها.
اینها کیستند؟
دو گروه عقب مانده در هر سازمانی که عقب ماندگی خود را هرکدام به طریقی توجیه میکنند..
ولوها: در کارها مشارکت نمیکنند. نمیگویند ضعف از ما است بلکه میگویند، شدنی نیست، میگویند اینجا ایرانه، ببین دنیا کجاست، ما نمیتونیم. #برندینگ مال ایران نیست و غیره
غرغروها: اینها روش موثر نقد و اصلاح را تحریف کرده و به جای نقد، دائم غر میزنند: چرا بانک اطلاعات مشتریان نداریم، چرا سایتمون کجه؟ و الی آخر.
اینها هیچگونه فعالیت اصلاحی و تیمی انجام نمیدهند.
نتیجه این که راندمان کاری این دو گروه به قدری کم است که با حذف آنها از سازمان هیچ اتفاقی نمی افتد.
در کتاب آئین رهبری، که معرفی کردیم، آمده بود: رهبران بدون عنوان برای حل مشکلات اقدام میکنند و مفاهیمی چون نقش در تیم به جای شرح شغل قرار گرفته است.
کارکنان برندهای موفق مانند بازیکنان یک تیم، به برند خود ایمان دارند و دائم در حال پیشرفت هستند.
خلاصه اینکه
در حال ورود به دوران جدیدی هستیم که در آن
#ولوها و #غرغروها یا تغییر میکنند یا حذف میشوند.